x تبلیغات
اخبار ایران و جهان

انواع دار در قالی بافی

 

 

قالی بافی, فرش بافی

به دست آوردن رنگ مورد نياز در رنگرزي:
در روش رنگرزي سنتي با توجه به نياز براي بدست آوردن رنگهاي تازه و بديع در هنر و صنعت مهم فرش و ديگر هنرهاي وابسته و گذشتن از سد محدود سه رنگ اصلي( قرمز، زرد، آبي) مي توان از مخلوط كردن مواد رنگ طبيعي استفاده كرد كه البته در اين امر دانش و تجربه امروزه كاربرد فراواني دارد.

رنگهاي اصلي موجود در طبيعت(قرمز، زرد، آبي) با استفاده از رنگدانه هاي طبيعي پديد مي آيند و اين سنت و دانش مربوطه با روشهاي اجرايي آن از دير باز پديد آمده و مورد استفاده اهل فن بوده است.
رنگ قرمز: در اين رابطه براي بدست آوردن رنگ قرمز مي توان از قرمز دانه يا روناس بهره گرفت.
رنگ زرد: اين رنگ از انواع اسپرك، زعفران و برخي مواد ديگر بدست مي آيد.
رنگ آبي: اين رنگ بيشتر از نيل حاصل مي شود اما براي بدست آوردن رنگهاي تركيبي انواع سبزها، بنفشها و يا هر رنگي ديگر از روشهاي تركيبي استفاده مي شود.
رنگ بنفش: براي بدست آوردن اين رنگ، خامه پشم را پس از رنگ كردن با روناس يا قرمز دانه قليايي مي كنند.
رنگ سبز: در اين روش خامه پشم را پس از رنگ كردن با اسپرك يا چوب زرد آن را وارد خم مي كنند و با همين روشهاي تركيبي مي توان نسبت به تهيه كليه رنگها اين عملكرد را انجام داد. همچنين براي بدست آوردن روشني و سيري رنگ مي توان با كنترل عواملي همچون مدت زمان رنگرزي، غلظت رنگ و … به نتيجه دلخواه رسيد.

مواد رنگزاي طبيعي: همان گونه كه قبلاً بيان گرديد بسياري از مواد مورد استفاده در كار رنگرزي الياف مورد استفاده در صنعت و هنر فرشبافي مواد رنگزاي طبيعي هستند.

1. اسپرك 2. اسكوتي 3. انار
4. بقم 5.تمشك 6پوست پياز
7جفت 8.روناس 9.زعفران
10.سماق 11.شيرين بيان 12.قرمزدانه
13.نيل 14.پوست گردو 15.زرشك
16.گل زليل 17.برگ توت 18.هليله
19.گل رنگ 20.سرخس 21.سرساور

رنگرزي با مواد طبيعي:
اسپرك: اين ماده رنگي قابليت توليد رنگهاي زرد، طلايي و نارنجي را دارا است. براي به دست آوردن رنگهاي مذكور لازم است كه در حمام رنگ از دندانه هاي مختلف استفاده شود تا اين تفاوت و گوناگوني رنگ پديد آيد.

انار: اين ماده رنگي قابليت توليد رنگهاي كرم، زرد تيره، نخودي، قهوه اي روشن بدست آورد.

بقم: اين ماده رنگي بيشتر براي بدست آوردن رنگ مشكي كرومي استفاده مي شود وهمچنين مي توان رنگهاي مختلف ديگري نظيرارغواني روشن، بنفش، بنفش سير،خاكستري روشن، خاكستري سير را با اضافه كردن و يا دندانه كردن با موادي همچون زاج سفيد، مس آهن و كروم بدست آورد.

تمشك: با اين ماده رنگزا مي توان رنگ خاكستري تيره را بدست آورد.

پوست پيازكه از اين ماده رنگي مي توان رنگهاي مسي، نارنجي، پوست پيازي و با صورتي بدست آورد براي رسيدن به اين منظور بايد با استفاده از دندانه هاي مناسب و نسبت تركيبات آنها عمل رنگرزي صورت گيرد.
جفت با پوست بلوط: با استفاده از اين ماده رنگزا مي توان رنگ نخودي و رنگ طلايي به دست آورد. بايد در نظر داشت كه اين ماده به علت وجود ماده زوجي به دندانه كردن نياز ندارد.

روناس: از اين ماده رنگي به علت اهميت و دارا بودن قابليتهاي فراوان مي توان رنگهاي بسياري مانند بنفش، نارنجي، دوغي،قرمز، قرمز مايل به قهوه اي، قرمز مايل به بنفش و رنگهاي تيره بدست آورد.

براي رسيدن به اين رنگها املاح كه به عنوان دندانه مورد استفاده قرار مي گيرند شامل: بيكرومات پتاسيم، زاج سفيد، سولفات مس، سولفات آهن، كلر و قلع مي باشند و با استفاده از مواد رنگي ديگر نيز مي توان تركيبات جديدي به وجود آورد.
تهيه رنگهاي پشت گلي، قرمز كمرنگ و سرخابي با روناس براي بدست آوردن اين رنگها مي بايست از دندانه قلع استفاده نمود.
معمولاً براي رنگرزي روناس بيشتر از دندانه هاي اشاره شده استفاده مي شود ولي گاهي براي بدست آوردن رنگهاي بخصوصي از دندانه مس و آهن نيز استفاده مي شود. اين دندانه هم باعث كدري رنگ مي شوند.

زعفران: با استفاده از دندانه زاج سفيد و بهره گيري از زعفران مي توان به رنگ نارنجي مايل به قرمز دست يافت. اين ماده رنگزا بعلت گراني و حتي تقليلات موجود در آن كمتر مصرف مي شود و چنانچه لازم باشد بيشتر در قاليهاي ابريشمي مورد استفاده قرار مي گيرد.

سماق: با استفاده از دندانه هاي مختلف و بهره گيري از سماق مي توان رنگهاي خرمايي روشن، خاكستري، زرد، سياه و سبز روشن را به دست آورد.

قالی بافی, فرش بافی

تهيه رنگهاي ديگر:
الف) با استفاده از دندانه زاج سفيد و دندانه هاي سرب بدست مي آيد.
ب)آبي تيره مايل به سياه : با استفاده از سولفات آهن به عنوان دندانه حاصل مي گردد.
ج) سبز روشن: مواد قليايي اضافه باعث توليد اين رنگ مي شوند.
د) زرد: با استفاده از مواد اسيدي اين رنگ را تهيه مي كنند.
قرمز دانه: يكي از مهم ترين مواد باي تهيه رنگهاي قرمز طبيعي است. از اين رو با دندانه هاي گوناون مي توان رنگهايي از آن بدست آورد. كه ذيلاً نمونه هايي از رنگهاي مذكور آورده شده است.
قرمز شفاف: با دندانه قلع سرخابي با دندانه جيوه ارغواني با دندانه كروم.
شرابي مايل به بنفش با دندانه مس
صورتي با دندانه منيزيم
سبز با دندانه اورانيوم
قرمز لاكي:با دندانه زاج
بنفش كدر با دندانه باريم
خاكستري تيره با دندانه آهن
قرمز مايل به قهوه اي با دندانه سرب
قرمز شفقي با دندانه روي
نيل: از مهمترين رنگهايي است كه رنگ ابي طبيعي را به وجود مي آورد و اما به همان نسبت از اهميت خاصي برخوردار است. نكات مهمي نيز در رنگرزي آن وجود دارد كه در صورت عدم توجه به آنها نتيجه مطلوبي حاصل نمي شود. بنابراين بايد با دقت به نكات زير توجه شود و نيل تنها در محيط قليايي قابل حل شدن است.
پوست گردو: اين گياه قديمي ترين گياهاني است كه براي رنگرزي جهت تهيه رنگهاي قهوه اي، قهوه اي تيره، خاكستري تيره و مشكي مورد استفاده قرار مي گيرد و براي رنگرزي اين ماده رنگي به علت دارا بودن ماده زوجي نيازي به دندانه استفاده شود زيرا وجود همين دندانه ها ست كه رنگهاي ديگر را نيز پديد مي آورد.
رنگ نارنجي: با استفاده از دندانه زاج سفيد و 3 درصد اسيد اگزاليك حاصل مي گردد.
رنگ قهوه اي روشن: با استفاده از دندانه بي كربنات پتاسيم حاصل مي شود.
قهوه اي متوسط: با استفاده از دندانه سولفات مس حاصل مي گردد.
رنگ نارنجي: اين نوع رنگ نارنجي با استفاده از كلروراستاتر حاصل مي گردد.
زرشك وحشي: از اتين گياه مي توان رنگ زرد بدست آورد ولي زرشك وحشي در كنار آب كلر رنگ قرمز به دست مي آيد.
تهيه رنگ زرد با زرشك وحشي: رنگرزي وحشي كه با استفاده از ريشه اين گياه انجام مي گيرد بسيار ساده است.
گل ذليل(گل زرد): از اين گياه مي توان رنگ زرد زيبايي به دست آورد هر چند كه با رنگ كردن الياف اين ماده رنگي با نيل بعنوان رنگرزي حمام دوم،رنگ سبز زيبايي نيز حاصل مي شود.
قوت: اين گياه داراي مواد مختلف رنگ داري است كه با استفاده از آنها مي توان رنگهاي متفاوت به شرح ذيل به دست آورد.
سبز مغز پسته اي: با استفاده از اسيد كلريدريك غليظ حاصل مي شود.
قهوه اي تا زرد(كاهي): با استفاده از نسبتهاي مختلف اسيد نيتريك حاصل مي گردد.
لاك زرد: با استفاده از زاج سفيد يا كربنات سديم حاصل مي گردد.
هليله: اين ماده رنگي در دو نوع هليله سياه و هليله زرد وجود دارد كه مي توان از آنها رنگهاي قهوه اي، زرد و انواع خاكستري را به دست آورد.
گل رنگ(كانشه): از اين گياه مي توان رنگ زرد به دست آورد.
سرخس عقابي: با اين گياه مي توان رنگهاي زرد، سبز مايل به زرد و خاكستري تيره را بدست آورد.

مواد رنگزاي شيميايي:
حدود صد سال پيش دانشمندي به نام پركين رنگ مصنوعي را از تقطير ذغال سنگ به دست آورد و تا امروز تلاش كليه كارخانجات توليد و ساخت رنگ بر اين اساس استوار است. كه با تنوع گسترده اي توليدات رنگ مصنوعي را روانه بازار مصرف نمايد. ولي با تكامل دانش رنگ سازي روز به روز از نواقص اين محصولات كاسته شده است.

هر چند كه اين محصولات ساخته دست بشر نتوانسته جاي واقعي رنگهاي طبيعي را بگيرد اما به علت نياز روز افزون جوامع انساني به رنگ و همچنين ارزان بودن رنگهاي شيميايي توجه و استفاده از اين رنگها گسترش يافته است. البته جاي تأسف دارد كه براي اولين بار در ايران رنگهاي باز يك كه همان رنگهاي جوهري هستند براي رنگ كردن الياف قالي مورد استفاده قرار گرفت كه اين رنگها نه داراي ثبات و نه داراي كيفيت خوبي بودند ولي رنگهاي شيميايي كه امروز براي الياف مورد استفاده قرار مي گيرند رنگهاي خوبي هستند. براي رنگ كردن الياف قالي مورد استفاده قرار گرفت كه اين رنگها نه داراي ثبات و نه داراي كيفيت خوبي بودند ولي رنگهاي شيميايي كه امروز براي الياف مورد استفاده قرار مي گيرند رنگهاي خوبي هستند.

رنگ نقش آفرين قالي است.
رنگ زبان گوياي قالي است.
رنگ طبيعي در فرش آرامش بخش چشم است.
رنگ باعث زيبايي دوام فرش دستباف مي گردد.
قالي نقشه زندگي فرشباف است
درخشش فرش ايراني جهاني است

نقشه:
نقشه با توجه به علايق و ذوق وسيله آن محل تعيين مي شود و در شهرهاي جنوب خراسان، نقشه ماهي، بوته، گل فرنگ و محرمات جايگاه خاصي دارد.

همچنين نقشه تركمني، ريز ماهي ساده، لچك ترنج و پنج متن در اين شهر ها يافته مي شود.

انواع دار:
الف)افقي( دار زميني يا خوابيده):
1. دو چوب: الف)چوب سر دار ب)چوب زير دار
2.چهارچوب: الف)چوب سر دار ب)چوب زير دار ج)راست رو د)چپ رو
ب)دار عمودي(دار ايستاده)

الف) ثابت ب)متحرك
دار افقي به موازات سطح زمين و با فاصله تقريباً35-30 سانتي متري زمين نصب مي گردد. دار افقي قديمي ترين نوع دار قالي است اين دار داراي ساختمان ساده از جنس چوب با لوله هاي آهني است.

ب)دار عمودي: اين دارها كه تكامل يافته دارهاي ابتدايي هستند از يك چهار چوب مستطيلي شكل با پايه و يا بدون پايه تشكيل مي شوند و به طور عمود بر سطح زمين مستقر مي گردند. دارهاي عمودي از هرنوع كه باشند داراي ساختمان مشابه اند.

قاليهاي توليد شده در شهرهاي جنوبي خراسان پس از توليد و كشيدن زحمات فراوان به كشورهايي همچون آلمان و … صادر مي گردند.

منبع:pnu-club.com


فرش ايران و چگونگي طبقه بندي آن

 

 

فرش ايران, طرحهای اسلیمی

فرش ايران و چگونگي طبقه بندي آن

نقوش فرش ايران و نگاره هاي تزييني آن و از همه مهمتر مفاهيم بنيادي و شايد هم راز آميز آنها ، از جمله مباحث تخصصی فرش ایران می باشد که در طی چند دهه ی اخیر بسیار مورد توجه فرار گرفته است .

در خصوص طبقه بندی صحیح و اصولی طر ح های فرش ایران و همچنین مبانی بنیادی آن تا چند سال اخیر کار چندانی صورت نگرفته بود ، امل به تدریج مطالعات انجام شذه به ویژه توسط کارشناسان و محققین ایرانی که متاسفانه هنوز از طرفداران زیادی برخوردار نیست ، می رود تا دنیای جدیدی را از طبقه بندی علمی – هنری – طر ح های فرش ایران را ارائه دهد .

از برکت بسیاری از این مطالعات در برخی موارد رمز پردازی و نماد گرایی نقوش فرش ایران نیز آشکار گشته و نتایج حاصله افزون بر سایر دلایل ، بر ارزشهای هنری فرش ایرانی افزوده است ، قبل از پرداختن به مباحث جدیدی که در طی سالهای اخیر برای طبقه بندی فرشهای ایران مورد توجه قرار گرفته و همچنین مروری بر نظریات کارشناسان غربی در مورد نقشه های فرش ایران ، به معرفی یک طبقه بندی قدیمی از طرحهای فرش ایران می پردازیم که بیش از دو دهه از عمر آن می گذرد و می توان گفت امروزه مورد توجه و استفاده اغلب طراحان و تولید کنندگان فرش قرار گرفته و در ومدارس و دانشگاهها نیز به عنوان طبقه بندی اصلی طرحهای فرش ایران معرفی می گردد .

در این طبقه بندی بدون توجه به دلایل شکل گیری و پیدایش طرحها و نقش ها و حتی ریز نقش های مورد استفاده در فرش ، فقط با توجه به نوع آرایه ها و تزیینات طرح و همچنین اشکال تقلیدی به کار رفته و حتی با توجه به نوع تقسیم بندی متن فرش و جای گیری اشکال و تصاویر در آنها به دسته بندی طرحهای فرش ایران پرداخته اند و سپس با قیاس کلیه ی طرحهای سایر فرشها و توجه به وجوح مشترک طرح در هر فرش با طبقه بندی مذکور ، به اصطلاح تمامی طرحهای فرش ایران را در این فهرست گنجانیده اند. در اینجا با این طبقه بندی آشنا می شویم .

بر اساس این طبقه بندی کبیه طرحهای فرش ایران به 19 گروه اصلی طبقه بندی و هر یک نیز به چند شاخه ی کوچکتر تقسیم می گردند که عبارتند از:

گروه 1 – طرحهای آثار باستانی و ابنیه اسلامی
کلیه ی طرحهایی که ملهم از نقوش و اشکال تزیینی بناها ، عمارات و کاشیکاریهای آنها می باشند در این گروه جای دارند . البته طراحان فرش در برخی از طرحهای اصلی نقوش این بناها حسب سلیقه ی خود تغییراتی را وارد نموده اند اما ساختار و تشابه اصلی طرح فرش با طرح اصلی بنا کاملا حفظ گردیده است .
معروفترین طرحهای این گروه عبارتند از :
گنبد مسجد شیخ لطف الله ، سردر امامزاده محروق ، گنبد مسجد امام ، تخت جمشید ،‌ طاق بستان مسجد جامع اصفهان و ...

گروه 2 – طرحهای شاه عباسی
اساس کلیه طرحهای شاه عباسی بر مبنای کاربرد گل معروف شاه عباسی در این طرح است . در این طرحها گل های شاه عباسی به همراه بندهای ختایی و گاه تلفیق آنها با اسلیمی ها ، انواع مختلفی از نقوش فرش را ارائه می دهند . انواع طرحهای این گروه عبارتند از : لچک و ترنج شاه عباسی ، افشان شاه عباسی ، شاه عباسی درختی ، شاه عباسی شیخ صفی ، شاه عباسی جانوری و ...

گروه 3- طرحهای اسلیمی
قالب اصلی این طرح بر مبنای گردش های منظم و بغایت سنجیده ی بند های اسلیمی است . از آنجایی که اسلیمی خود دارای انواعی است اذا با توجه به نوع و شکل آن نیز می توان طرحهای اسلیمی را طبقه بندی نمود . معرئفترین طرح آن ، اسلیمی جهان اژدر است . در این نوع اسلیمی به دو شاخه تقسیم شده و حالتی شبیه به فکین اژد ها را به وجود می آورد . انواع مختلف طرحهای اسلیمی عبارتند ار : اسلیمی بندی ، اسلیمی افشان ، اسلسمی لچک و ترنج

گروه 4- طرحهای اقتباسی
گفته می شود اغلب طرحهای این گروه شباهت زیادی با طرحهای فرش مناطق مرزی ایران و کشورهای همسایه و حتی سایر کشورها دارد و به همین دلیل آنها اقتباسی می نامند مانند طرخهای معروف به قفقازی و گوبلنی

گروه 5- طرحهای افشان
در این طرح کلیه ی بند ها و نگاره های فرش پیوستگی و ارتباط کاملی دارند به نحوی که به نظر می رسد نقاش از هنگام شروع طرح تا پایان آن قلم از کاغذ بر نداشته و یک ارتباط مداوم بین قسمتهای مختلف نقش بوجود آورده ، به عبارت ساده تر همان گونه که از نام نقوش این گروه پیداست ، تمامی گل و برگها و بند های موجود در طرح ، در متن فرش پراکنده و افشان شده اند . طرحهای افشان اصولاً به گونه ای طراحی می شوند که هیچ یک از گل و برگها قرینه نداشته و اصول قرینه نگاری در آن وجود ندارد . انواع مختلف طرحهای افشان عبارتند از :
افشان دسته گلی ، افشان حیوان دار ، افشان ختایی و ...

گروه 6 – طرحهای واگیره ای (بندی)
طرح اصلی آن به گونه ای است که سراسر فرش هم از جهت طول و هم از جهت عرض به قطعات منظم ثقسیم شده و هر قسمت توسط خطوط و یا بند هایی به قسمت همجوار می پیوندد و به این ترتیب از به هم پیوستن این قسمتها و بند های آنها کل طرح بوجود می آید . طرخهای اصلی این گروه عبارتند از : بندی اسلیمی ، بندی خشتی ، بندی ترنجدار ، بندی شیر و شکری ، بندی شاخه گوزنی ، بندی دسته گلی ، بندی مینا خانی و...

گروه 7 – طرحهای بته ای(بته جقه)
کلیه طرحهای این گروه بر مبنای کاربرد بته جقه است و به انواع و اقسام مختلف به تزیین متن و حاشیه فرش با بته جقه ها می پردازد . انواع مختلف طرحهای بته جقه ای که هر یک به گونه ای شیوه یافته اند عبارتند از : بته میری ، بته خرقه ای ، بته قلمکار، بته کردستانی و ...

گروه 8 – طرحهای درختی
در طرحهای این گروه درخت و درخچه های کوچک و بزرگ به ویژه به صورت انفرادی ترکیب اصلی را تشکیل داده اند و با اجزای دیگری ترکیب شده اند .معروفترین طرحهای این گروه عبارتند از : درختی سبزیکار ، و درحتی حیواندار.

گروه 9 – طرحهای ترکمن
طرحهای ترکمن همگی در گروه نقوش هندسی قرار دارند و به صورت ذهنی بافته شده اند . معروفترین طرحهای ترکمن در ایران که در این گروه نام برده می شوند ،عبارتند از : غزال گز، قاشقی، آخال و ...

گروه 10 – طرحهای شکار گاهی
بنیاد اصلی این گروه از طرحها نمایش صحنه های شکار و شکار گاه است . به نحوی که در قسمتهای مختلف طرح یک سوار کار با وسیله ای همانند تیر و کمان یا نیزه مشغول شکار آهو و یا سایر جانوران است .

گروه 11- طرحهای گل فرنگ
کلیه طرحهای این گروه بر مبنای گلهای طبیعی بویژه گل رز با رنگهای بسیار روشن نظیر زرد ، آبی و سرخ می باشد . انواع طرحهای گل فرنگ عبارتند از: گل فرنگ بیجار ، گل فرنگ دسته گلی گل فرنگ گل و بلبل ، لچک و ترنج گل فرنگ ، افشان گل فرنگ و ...

فرش ايران, طرحهای اسلیمی

گروه 12- طرحهای قابی (خشتی)
متن فرش در این طرحها به قسمتها یا قابهای مختلفی تقسیم گشته که به طور منظم در کنار هم قرار دارند و در داخل هر قاب با گل و برگهای مختلفی تزیین شده است . معروفترین طرحهای قابی عبارتند از: قابی بختیار و قاب قرانی

گروه 13- طرحهای گلدانی
ویژگی اصلی این طرح وجود یک یا چند گلدان در اندازه های مختلف است که تمام متن فرش را می پوشاند . اما اغلب طرحهای گلدانی دارای گلدانی بزرگ در یک طرف فرش هستند که شاخه های گلهای آن تمام متن فرش را می پوشاند . معروفترین طرحهای گلدانی عبارتند از :
گلدانی هزار گل ، گلدانی محرابی ، گلدانی ظل السطانی

گروه 14- طرحهای ماهی در هم
طرح ماهی در هم از قدیمی ترین و رایج ترین طرحهای فرش ایران است . این طرح اغلب به صورت یک واگیره می باشد و بافنده همان واگیره را در طول و عرض فرش تکرار می کند . در این طرح یا واگیره یک حوض به صورت لوزی با چهار برگ – ماهی در اطراف آن مشاهده می شود .

طرح ماهی در هم در نقاط مختلف ایران به نامهای مختلفی مشهور است . مهمترین انواع آن عبارتند از :
ماهی فراهان ، ماهی زنبوری ، ماهی کردستان و ریزه ماهی

گروه 15- طرحهای محرابی
طرح اصلی در این گروه بر مبنای محراب است . همان مکانی که در مساجد ، مکان نمازگذاران امام جماعت است . در این طرحها معمولا محراب را با تزییناتی از قبیل قندیل ، گلدان ، و حتی درخچه های کوچک می پوشانند و گاه دو طرف محراب را با ستونهای بزرگی که سقف محراب بر روی آن قرار دارد نشان می دهند انواع طرحهای این گروه عبارتند از :
محرابی قندیلی ، محرابی گلدانی ، محرابی درختی

گروه 16- طرحهای محرمات
در این طرح کل متن فرش از جهت طولی به چند ردیف موازی تقسیم میگردد و درون این ردیفها با نگاره هایی همچون بته جقه ، انواع اسلیمی و یا ختایی و گل و برگهای دیگر تزیین می گردد . به عبارت دیگر متن فرش به صورت راه راه می باشد ، محرمات بته جقه ای معروفترین طرح این گروه است.

گروه 17- طرحهای هندسی
همان گونه که از نام طرحهای این گروه پیداست ، کلیه نقوش این گروه به صورت هندسی و با استفاده از خطوط زاویه دار به وجود می آیند . مهمترین انواع طرحهای هندسی عبارتند از :
هندسی کف ساده ، هندسی جوشقان ، هندسی خاتم شیراز ، هندسی لچک و ترنج و هندسی قابی

گروه 18- طرحهای ایلی و عشایری
این طرحها عموما توسط عشایر ایران بافته می شوند و اغلب نگاره ها و تزیینات طرح ملهم از ذهن قالیبافان است . در این طرحها قرینه بودن چندان معنا ندارد و ختی همین ویژگی و سادگی نقوش از عوامل اصلی زیبایی طر حهای این گروه است . طرحهای فرش عشایر قشقایی ، شاهسون ، بلوچ و ... در این گروه جای می گیرند .

گروه 19- طرحهای تلفیقی
طرحهای این گروه به مرور زمان و با ادغام شدن طرحهای مختلف بوجود آمده است و دهها وبلکه صدها نوع از آن را می توان در میان مناطق مختلف ایران مشاهده کرد . برخی از طرحهای تلفیقی به جهت تلفیق زیبا و صحیح نقوش مختلف از جذابیت بالایی برخوردارند . اما برخی از آنها ناشی از تلفیق نابهنجار چند طرح می باشند . گونه های مختلفی از طرحهای تلفیقی را می توان نام برد مانند لچک و ترنج تلفیقی ، تلفیقی دسته گلی ،تلفیقی گل فرنگ ، تلفیقی هندسی و ...

آنچه که شرح آن رفت در واقع یک طبقه بندی ساده و قدیمی از طرحهای فرش ایران بود که هم اکنون نیز مورد استفاده بسیاری از طراحان و حتی کارشناسان فرش قرار می گیرد . عده ای تغییرات خاصی در این طبقه بندی به وجود آورده اند و تعداد این گروه را به 20 الی 25 گروه گسترش داده اند .

عده ای دیگر شیوه ی به اصطلاح علمی تری را در پیش گفته اند و گروههای اصلی را به دو یا سه طرح اصلی تقسیم نموده اند .

یک گروه را را طرحهای الهام یافته از طبیعت دانسته اند و گروه دوم را طرحهایی می دانند که علت اصلی بوجود آمدن آنها خلاقیت هنری بوده ، به اصطلاح عامل خلق آنها بشر بوده است مانند طرحهای مشهور به ابنیه تاریخی ، طرحهای ذهنی عشایری ، طرحهایی که به نام شهر ها شهرت یافته اند و طرحهای تلفیقی ، سپس کلیه طرحهایی را که قبلا نام برده شد در ذیل هر یک از این دو گروه قرار می دهند .

اما صرف نظر از نحوه ی تقسیم بندی ، اغلب اینان تحت تاثیر همان گروهای اصلی نام برده شده قرار داشته و هر یک به شیوه ی دیگری سعی داشته اند همان طبقه بندی قدیمی را به شکل جدیدی ارائه نمایند و به همین دلیل است که در نام گذاری طرحهای اصلی و گروهای فرعی هر یک ، تفاوت خاصی مشاهده نمی شود .

بدون تردید ریشه یابی و یررسی دلایل تولد و گسترش و ختی تغییرات طرحهای فرش ایران ، چه از نظر فرم بندی و چه از نظر ریز نقشها و نگاره ها بهترین راه برای طبقه بندی و همچنین نام گذاری تمامی طرحهای فرش است .

در این راستا تاکنون مطالعات معدودی توسط کارشناسان مختلف اعم از ایرانی و غیر ایرانی انجام یافته ، اما بدلایلی برخی از این مطالعات از نتایج قابل قبولی برخوردار نبوده اند . عمده ی این مطالعات نیز توسط افراد غیر ایرانی انجام یافته که اصولا با فرهنگ و تاریخ ایران زمین آشنایی چندانی ندارند و لذا نتایج مطالعات آنها در بسیاری موارد به خطا رفته است .

عده ای نیز که از دنباله روان نظریه منشاً ترکی و کلاً غیر ایرانی فرش هستند نیز در این راه به مطالعات و استنتاجاتی دست زده اند که به تمامی هویت واقعی طرحهای فرش ایران را سراسر مخدوش می سازد . چند سالی است که در مورد زادگان طرح های فرش اظهار نظرهای عجیب دیگری نیز شنیده می شود . اکثر نظرات متوجه دو ایده اصلی است یکی به نظریه «شرق به غرب » معروف است که بر آن اساس الفبای اولیه طراحی به وسیله ی ترکمن های آسیای مرکزی به زنان ایران ، آناتولی و قفقاز انتقال یافته است . عقیده ی دوم در جهت مخالف نظریه ی اول است .

یعنی از «غرب به شرق » بر اساس این عقیده ، طرخ ها از آناتولی سرچشمه گرفته و به سرعت در سراسر شرق گسترش یافته اند . بر این اساس حتی گروهی از محققان که طرفدار نظریه ی منشاً ترکی فرش هستند ، در اصل و منشاً ترکی نقوش فرش ایران و سایر دستبافها نظیر گلیم به مطالعات خاصی دست زده اند . آنها شروع مطالعات خود را از آثار دوران های بسیار دور انتخاب کرده اند تا به اصطلاح هیچ خدشه ای بر نظرات آنان وارد نگردد .

یکی از این آثار ما قبل تاریخ مربوط به قرن نو سنگی در منطقه ی «شتل هویوگ» ترکیه واقع در جنوب قونیه است و طرفداران منشا ترکی قرش بر روی این آثار بسیار کار نموده اند . یک گروه کاملا مجهز ، متشکل از باستان شناس ، فرش شناس ، پژوهشگران و استادان دانشگاه به سرپرستی جیمز ملارت در مورد آثار مذکور مدتها مطالعه کردند و نتایج دستاورد خود را به طور مفصل در چهار جلد کتاب منشر ساختند و در نهایت ترکیه را گهواره ای فرش بافی نامیدند و سر منشا بسیاری از نقوش را نیز به آن مرتبط نمودند و حتی «شتل هویوگ » را اولین مرکز فرش بافی در ترکیه معرفی نمودند و در این میان حتی اشاره ای به ایران نگردید و نویسندگان کتب مذکور برای بسیاری از موارد دلایل پیش پا افتاده ای را بیان نمودند . به عنوان مثال برای اثبات منشا ترکی دستبافها کلمه گلیم را بررسی نمودند . میدانیم که ترکها به گلیم «کیلیم » می گویند .

آنان این واژه را در ادبیات خود پی گرفتند و چون ادبیات ترک د راین مورد خالی بود از ادبیات فارسی کمک گرفتند . آنان به شعر فردوسی استناد کردند و دیگر شاعران عصر غزنوی و استنباط نمودند که منظور این شاعران از گلیم ، کیلیم بوده است و در نتیجه ی ریشخ ی این لغت ترکی است و بنابراین اصل و منشا این دستباف نیز ترکیه بوده است . اما مهمترین از آن اینکه نقوش دیوار های شتل هویوگ را به نحوی دندانه باز سازی کردند و شباهت هایی تحمیلی میان آن نقوش و گلیم های امروزی ترکیه ) به دست داده اند و نتایج مطلوب خود را به دست آورده اند .

به طور کلی تا قبل از دهه ی هشتاد وشاید هم دهه ی 70 میلادی علاقه زیادی به بررسی منشا طرحها وجود نداشت و اغلب مطالعات انجام شده سابقه ای بیشتر از صدر اسلام را در بر نمی گیرد و بسیاری نیز بر این عقیده اند که منشا همه ی طرح ها را باید از زمان اسلام مورد بررسی قرار داد و عبارت هنر اسلامی را معرفی می کنند . تنها در طی 20سال گذشته است که برخی از فرش شناسان با مطالعات خود به نتایج دیگری دست یافته اند . دکتر سیروس پرهام در مقاله ای انتقاد گونه چنین به تجربه و تحلیل عملکرد غربیان پرداخته است .

« جهد شتابزده ی بیشترین فرش شناسان باختری در رمزگشایی نقشهای قالی ایرانی و گشودن طلسم ترکیب خطوط در هم پیچیده ی اسلیمی و ختایی ( که به ظاهر از هر گونه معنا و مفهوم تهی است و به گفته ی هاکسی « زندگی چون طرح و نقش قالی ایرانی است : زیبا ، ولی بی معنی »)، قصه ای است دراز که به چند دلیل عمده تاکنون راه به جایی نبرده و جز یکی دو تن همه در این راه پر پیچ و خم به بیراهه افتاده اند .

اساسی ترین علت ناکامی ، بیگانگی اکثریت عظیم فرش شناسان غربی است از تمدن و فرهنگ ایرانی که نقوش قالی نیز چون دیگرهنر ها ، در طول سده ها و بسا که هزار ها ، از تار و پود پیدا و نهانی همین تمدن و فرهنگ پدید آمده است . تلاش در سنجیدن و باز نمودن نقشمایه های نگارین ناآشنا با ساده اندیشی آغاز گشت که از جهتی زاده ی اعتقاد به برتری تمدن و جهان نگری غرب بود .

از پس این پندار ، کلید های رمز قالی شرقی به جای آنکه در ژرفنای تمدن کهن خاور زمین جستجوگردد در لا به لای اندیشه های نو یافته ی باختری کاویده شد . پژوهش در سیر تحولی نماد پردازی مغرب زمین ، جایگزین کند و کاو در اندیشه های رمزی و نمادی و اساطیری مشرق زمین گردید و نمادهای شرقی به قیاس مفاهیم نمادی غربی به سنجش در آمد .

چنین بود که نقشمایه ی بید مجنون ، که در نزد بیشتر مردم غرب «بیدگریان» خوانده می شود ، نقشمایه ای پنداشته شد مالامال غم و اندوه و قالیهایی را که این نقشمایه بر آن بود « فرش عزا » خواندند و حقنه کردند که برای پوشش قبر و مراسم سوگواری بافته شده است ! هم در این مرحله ی آغازی بود که نگاره های سه گوش سر و گردن تجرید یافته ی جانوران ، «کلید یونانی » و «قلاب » نام گرفت و نقشمایه ی چهار بازویی میانه ی ترنج های قالیهای فارس «خرچنگ»و «رتیل» پنداشته گشت !

مرحله دوم کندو کاو را پژوهندگانی آغاز نهاده اند که سرانجام در یافته بودند که کلید رمز نقشمایه های شرق را نمی توان در فضای فرهنگ غرب جستجو کرد . اما به مصداق حکایت ملانصرالدین که کلید خانه اش را در جای تاریک کوچه گم می کند ولیکن در گوشه ی روشن دنبال آن می گردد « چون روشنتر است

اینان نیز راه نزدیکترو آسانترو روشنتر را پیش گرفتند و آسیای صغیر و سپس آسیای میانه را نه همان خواستگاه قالیبافی که مهد نقش مایه های قالی بافی پیش از روزگار صفویان بر شمرده اند . ( اصحاب پان تورکیسم البته در این میان دستی داشته اند ) .

مرحله سوم هنگامی اغاز گشت که تنی چند پژوهش ، ژرفتر و گسترده تر در فرهنگ مشرق زمین را واجب دانستند تا به اصل و منشأ این نقوش معمایی نزدیکتر شوند . چون سرزمین هند به سابقه استعمارگری اروپائیان به غرب نزدیکتر بود و آشناتر ، ابتدا شبه قاره هند را در نور دیدند و به وجد آمدند و در سیر و سفر سر مستانه چندان دور رفتند که به چین و آئین بودا هم رسیدند ، بسیاری طرح و نقش ها که هنرمندان و صنعت گران ایرانی به روزگار سلاطین مسلمان کشمیر در طول سده ی نهم هجری و سپس به همراه همایون پادشاه گورکانی در نیمه های سده ی دهم به هند برده و ترویج کرده بودند ، مغولی خوانده شد و دست پرورده ی پادشاهان گورکانی .

اما مرحله چهارم « طلسم گشایی » در فضای پژوهشی خاصی بنیان گرفت که به واقعیت های تاریخی نزدیکتر بود ، چون تکیه بر پژوهش های گسترده اسلامی داشت . از آنجا که جز قالی پازیریک ، هخامنشی ، تمامی نمونه های به دسترس افتاده ، پس از اسلام بافته شده بود ، همگی طرح و نقش های قالی بافی در پرتو اندیشه های و تعالیم اسلامی به بوته سنجش نهاده شد . دست آورد پژوهشی این مرحله بسیار پر بار بود ، و لیکن ان عیب را داشت که همه چیز را در تاریخ پس از اسلام می جست ، تو گفتی که قالی بافی پس از اسلام پدیدار گشته و پیش از آن هیچ نبوده است .

نویسنده در ادامه اضافه می نماید که در ترتیب این مراحل چهار گانه بنا بر تقدم زمانی نیست و گاه دو یا سه مرحله همزمان تحقق یافته و مرحله آغازی نیز از اوایل سده ی مسیحی حاضر تا به امروز در محافل و نشریه هایی همچنان بر دوام مانده است .»

سیروس پرهام در بررسی کتاب قالی های ایرانی ، اثر مایکل هیلمن که آن را پنجمین کتابی می داند که تا کنون فرش شناسان مغرب زمین به استقلال و بطور أخص درباره قالی ایرانی به چاپ رسانده اند در بررسی فصول چهارم و پنجم کتاب مذکور که به ترتیب با عنوان های «سمبولسیم در طرح و نقش قالی ایرانی معاصر »‌ و «قالیهای ایران و جامعه ی ایرانی » می باشد چنین می نویسد :
« مایکل هیلمن در سر آغاز فصل چهارم ، این نظریه کهنه را که تا چند دهه ی پیش قالی شرقی را در زمره ی صنایع دستی تزیینی و مصرفی قرار می داد و جایگاهش را فروتر از آثار هنری می دانست ، بار دیگر مردود می شمارد .

او با استدلال منطقی و با شاهد آوردن نظریه پردازانی چون اریک شرودر و سید حسین نصر ثابت می کند که طرحهای قالی ایرانی هر چند به قیاس ماهیت انتزاعی خود در بردارنده و بر انگیزنده ی خاصیت های زینتی و آ ذینی است ، «بیان و نمایش یک فرهنگ خاص و جهان گری خاص » هست که پس از اسلام بیش از پیش ماهیت رمزی و نمادی یافته و لاجرم پیچیدگی خطوط طراحی و فراوانی نقشمایه ها را غایتی نیست بلکه آنچه از «آشفتگی منظم » تکرار نقشمایه ها خواسته شده ، رسیدن به وحدت است از کثرت .

سپس با تکیه بر نظریه ای که ایران شناس مشهور ریچارد اتینگهاوزن درباره ی هنرهای ایرانی پرداخته ، سنت طراحی قالی ایران را بر اساس سه ویژگی «قوت رنگ آمیزی » و «تجرید گرایی » و «آرمان خواهی » توصیف و تعریف می کند . غلبه ی رنگهای فروزان و گل و گیاه را در طراحی قالیهای ایرانی نشانه ای می داند از «آرمانخواهی » مردمانی که محیط زیست بیشترینشان خشک است و خالی از خرمی . به درستی می گوید که قالی ایرانی خواه ایلیاتی و روستایی و خواه شهری ، اثر از تلاش پایان ناپذیر مردمانی دارد که می خواهند « واقعیت زود گذر و گریزان بهار خرم رنگارنگ را تسخیر کنند » و جاویدان سازند .

این نیز هست که مخلد گشتن نظم و عقل گرایی و ارامش در طرح و نقش قالیهای ایران چه بسا اشاره داشته باشد به قدر و اهمیت این صفات در نزد مردمانی که زندگیشان در طول تاریخ دستخوش بیقراری و نابسامانی و آشفتگی و هرج و مرج ادواری بوده است . چنین است که سمبولسیم و نماد پردازی قالی ایرانی از دیدگاه هیلمن بیشتر جنبه ی سمبولسیم انسانی می یابد تا نماد گرایی یکایک نقشمایه ها . هیلمن در ادامه ی مباحث فصل چهارم کتاب خود یافته های خود درباره ی نماد پردازی و نماد گرایی قالی ایرانی را اندک اندک در حجم تاریخی بسط می دهد و همه ی ابعاد تمدن و فرهنگ اسلامی و بیش از همه معماری را دربر می گیرد .

دومین مدخل این فصل پیوند طرح و نقش قالیها و نقوش تزیینی معماری اسلامی است که در پرتو آن پاسخی می توان یافت به پرسش چگونگی نماد پردازی نقوش برخی قالیها . پاسخ را نویسنده در رمز گشایی نقشمایه های رمزی و نمادینی نهفته می داند که معماری بناهای مذهبی ( مساجد و بقعه ها و زیارتگها ) مالامال آنها است و «الهام بخش بسیاری طرح و نقشمایه های قالیبافی بوده است ». چون در مسجد و صحن و شبستان و منارهایش اثری از شبیه سازی صورت و قامت انسانی نیست « یا چیزی که در چشم مردم مغرب زین از شبیه سازی مذهبی اثر داشته باشد »


    نماد پردازی بناهای اسلامی ممکن است در بادی امر برای کسانی که جویای نماد های بارز و گونه ای «سمبولسیم گویا و صریح » هستند مبهم و بلکه نامفهوم باشد .

امل آن گاه که از قید و بند زبان صریح سمبولسیم کلیسایی و سنت شمایل سازی مسیحیت رها شویم در مییابیم که گلها و شاخ و برگهای اسلیمی و ختایی کاشیکاریهای بناهای اسلامی و قالیهای اسلامی را زبانی دیگر و غایتی دیگر است که همان تجسم فردوس برین است .

چنین است که نگرنده ی عامی در گسترش پیچان اسلیمی کاشیها و قالیها بهشت برین و عالم ملکوت را در برابر خود می بیند . نویسنده این نتیجه را حاصل می آورد که بسیاری از قالیهای ایرانی چیزی جز تلاش برای شکوفا داشتن گلزارها و بوستانها نیستند و همه را مقصود آن است که آن باغ آرمانی ملکوتی را بر زمین و عالم خاکی شکوفا سازند »

در خصوص چگونگی شکل یافتن نقشه های فرش ایران به ویژه آنچه که در سطور پیش به نقل از هیلمن در بیان نماد باغ آرمانی بر روی زمین و در میان فرش ایرانی گفته شد ، مباحثی نیز توسط کورت اردمان در کتاب مشهور وی «هفتصد سال قالی شرق » عنوان شده است .
اما برای اولین بار دکتر علی حصوری به بررسی دقیقتر این قبیل نقوش در قالی ایران پرداخت و از همانجا توانست ماهیت نقشه های لچک و ترنج و شکار گاه را که از طرحهای بنیادی فرش ایران می باشند اشکار سازد وی می نوسید :
« دسته ای از قالی های تاریخی ایران به طور مشخص و به طور مشخص و با وضوح و دسته ای دیگر تلویحا نقشه ی باغی را تصور می کنند ، نام اصیل ایرانی برای این نقش ها گلستان است که به علت رواج آن در قدیم ، در ترکیه هم به همین نام (gulistan) معروف است .

در دوره ی صفوی ظاهرا آن را گلزار هم می نامیده اند . در روی این فرش صفوی کتیبه ای وجود دارد که یک مصراح آن چنین است :نقش گلزلر ز رویش خجل است . متاسفانه عمده ی مترجمان و مولفان معاصر ، یه ترجمه از انگلیسی ، فرانسه و آلمانی آن را نقشه ی باغی می نامند ، که زیبا هم نیست . چنان که خواهیم دید می توان ؟آن را فردوس ، پالیز و امثال آن هم نامید . . از نخستین دانشمندانی که به این نکته توجه جدی کردند ، باید از آرتور آپهام پوپ نام برد که در جستجوی زمینه ها یا بنیاد های طرح ایرانی ، پیش از هر چیز به نقشه ی باغ ها و تصور ایرانی از باغ فردوس ( Pardise ) که گلستان مینوی است توجه کرد .

فکر باغ را نمی توان از مفهوم فردوس جدا کرد ، زیرا فردوس باغی است عظیم تر ، با زیبایی های پایدار و با جذابیت های گوناگون و فراوانتر . این باغ فردوس یکی از اساسی ترین مفاهیم در تمام فرهنگ ایرانی است و همیشه موقعیتی مرکزی در اندیشه و احساسات ایرانیان داشته است .

فردوس ، چنان که از معنی ریشه آن بر می آید باغی است محصور ، با چند حصار پشت سر هم که یک حصار آن از همه بلند تر و پهن تر ( کلفت تر) است . ( معمولاً هفت حصار ) به طوریکه اهریمن نتواند به آن راه پیدا کند . حاشیه های مکرر مخصوصاً یک حاشیه ی پهن و مشخص میانی در فرش ایران همین دیوار های مکرر فردوس است . فردوس دارای سرچشمه آبی است .

ازلی – ابدی به طوری که همیشه آب در آن جریان دارد و هیچ گاه قطع نمی شود در فردوس انواع حیوانات اهلی و وحشی و گیاهان ، از بهترین انواع وجود دارند و بدون داشتن نیاز ، بدون آسیب اهریمن و مرگ ،‌زندگی شاد و جاودانه ای را می گذرانند . به همین دلیل جای جای آن دارای آبگیر هایی است و در آن ماهی ها و پرندگان آبی زندگی می کنند .

حرکت آب در فردوس و اصولاً طرح این باغ دارای دارای نظم هندسی بوده است ، به این معنی که شبکه های مستطیل یا مربعی با جوی های آب بوجود می آمد . در عمده آنها چهار جوی و آبگیر هایی وجود داشت به طوریکه جریان آب شبکه ای از چهر گوش ها ( مربع یا مستطیل ) و آب گیرهایی به همین شکل و احتمالاً گرد پدید می آورد که آگر آبگیرها را مرکز الگو قرار دهیم ، باغچه های شش قسمتی پدید می آمد ، به طوری که در چهر طرف هر آبگیر بیست و چهار باغچه مشترک با چهار آبگیر دیگر پدید می آمد .

این نشان می دهد که احتمالاً الگوی دوازده قسمتی که از مبانی تقسیم های ایرانی است در باغ رعایت می شده است . در کنار نخستین دیوار درونی باغ هم جوی آبی ( جزو شبکه ) قرار داشت و در واقع تمام سطح باغ تحت پوشش شبکه های جوی ها بود . مردم نواحی مذکور تا حدود دریاچه ی وان امروز در شمال و تا نزدیکی های دریای مدیترانه در غرب برای تجسم این گلستان مینوی ، نه تنها محیط زندگی خود یعنی آبادی ها و شهرها ، بلکه باغ هایی شبیه فردوس متصورخود ساخته بودند که چشمه ای مهم یا شعبه ای از رود بزرگی به آن راه داشت و به طور عمه هفت حصار داشت که یکی از همه استوارتر یعنی پهن تر و بلند تر بود و پهنای آن گاه غیر قابل باور ، مثلاً شصت ارش ( گز ) ، اما دیواره های پنج تا ده گزی عادی بود . این حصار نه برای جلوگیری از نفوذ دشمن که هیچ دشمنی حتی دیواری با پهنای ده گز نمی توانست ، بلکه همان برای دور ماندن از گزند اهریمن بود .

آب چشمه یا رود درون فردوس شبکه ای می ساخت که توصیف شد . در این فردوس از انو.اع حیوانات ، مخصوصاً حیوانات وحشی ، ماهی و پرندگان می انداختند .

البته ماهی همراه آب و پرندگان هم خود به درون چنین محوطه ی امن وآسوده ای می آمدند ، زیرا فردوس های زمینی هم مقدس بودند و از آنها سخت نگهداری می شد . انواع درختان و گیاهان ، مخصوصاً گل ها را در آن می کاشتند و دقیقاً شکل گلستان یا باغی را می یافت که دارای گل کاری و درخت کاری منظم و مرتب و سنجیده ، با شبکه آبیاری و راه هایی برای عبور و گام زدن داشت . توصیف فردوس ها وآبادی هایی با برخی از این مشخصات در آثار فراوانی آمده است » .
تا به این لحظه با جزیی از اثار و تفکرات برخی از اندیشمندان غربی در مورد ماهیت نقش های فرش ایران آشنا شدیم و در کنار آن با نظرات محققانه پژوهندگان ایرانی آشنا گردیدیم .
در اینجا با توجه به آنچه از باغ های مینوی و فردوس گفته شد به بررسی این باغ ها بر روی فرش ایران و چگونگی بوجود آمدن نقوش دیگر از آن می پردازیم .

در ادامه با معرفی و بررسی چند جستار جدید در نقش های فرش ایران که توسط پژوهندگان ایرانی انجام یافته ، به اختصار با بیان نماد گونه و رمز پردازانه ی تعدادی از نقش مایه ها نیز اشنا می شویم . هر چند در این مختصر امکان ارائه همه ی این نظرات نیست .

فرش ايران, طرحهای اسلیمی

نقوش گلستان
در مورد این نقش دکتر علی حصوری چنین می گوید : « یکی از نقشه های فرش ایران ، باغی را تصویر می کند که اساساً با نقشه ی فردوس ها که شرح آن در سطور قبل رفت مطابقت می کند . قدیم ترین توصیف از چنین نقشه ای در تاریخ های اسلامی آمده و توصیف فرشی است که برای کاخ تیفسون بافته شده بود و گلستانی را تصور می کرد . در این فرش انواع گوهر ها و زر و سیم هم بکار رفته بود .

عمده قالی های گلستان باقی مانده از دوره صفوی به بعد بافته شده ، مخصوصاً نوعی از آن که جزو دسته فرش های شمال غربی ایران به شمار می رود و به طور مشخص دارای نقشه ی گلستان است و دارای چند ( در حدود هفت ) حاشیه ی گل دار و از جمله دارای حاشیه ی پهنی است ،‌ معمولاً پر گل ، درختی با گل و بلبل و متنی که شبکه ابیاری و چند استخر ( آبگیر ) آن را به چند قسنت اساسی ( چهار ،‌ شش ، هشت و امثال آن ) تقسیم کرده و هر قسمت خود دارای شش و گاه چهار قسمت است ، به طوریکه تقسیم بندی با مضارب شش ( یا دوازده یا بیست و چهار ) در آن رعایت شده است .

حرکت آب در جوی ها با خط های موجی و رنگ ابی نشان داده می شود و در جوی ها ماهی و پرنده وجود دارد . ملاحظه می شود که چگونه نقش باغ مینوی به روی فرش آمده است . بدیهی است که این نقشه در طی تاریخ متحول شده و مخصوصاً از قرن دوازدهم هجری قمری ( هیجدهم میلادی ) روایت های جدید و متفاوتی از آن پدید آمده است .
اکنون در کنار فرش ایرانی ( و تحت تأثیر آن در عمئه فرش های جهان ) و در حد فاصل حاشیه ها ، نوار ها یا خط های باریکی ،‌گاه تنها با یک ردیف گره وجود دارد که قالی بافان غرب ایران به آنها آب یا راه می گویند که یادگاری از کناری ترین جوی آب شبکه ی آبیاری فردوس ها و راهی که ظاهراً در کنار تمام باغ ها وجود داشته است . تعداد فرش های گلستان باقی مانده در موزه های ،‌مجموعه ها و بازار های جهان که تا به حال شناسایی گردیده اند در حدود بیست عدد است .

نقشه ی گلستان ، چنان که گفته شد تصویری از فردوس ها و در نتیجه دست کم متعلق به هزاره ی دوم پیش از میلاد است ،‌چیزی که در تصور هیچ یک از محققان قدیم ، از جمله آرتو پوپ نمی گنجید زیرا آنان باور نداشتند که قالی بافی هنر عهد مفرغ است .

همچنان که حتی امروز بسیارند محققانی که آم را ابتکار کوچ نشینان می دانند و تا پیش از کشف پازیریک به پیش از میلاد توجهی نداشتند . اگر فرش پازیریک که در شمال آلتایی کشف شده و متعلق به حدود چهارصد سال قبل از میلاد است ، دارای چند حاشیه و از جمله یک حاشیه ی پهن است ، این تنها تحت تأثیر فرهنگ ایرانی توانسته است شکل گیرد ، چنان که نقش های آن ( نیلوفر آبی ،‌سوار پارسی و گریفین ) هم ایرانی و به قول مکتشف آن یکی رودنکو ، یاد آور تخت جمشید است .

اگر شبکه ی باغچه های گلستان را کاملاً منظم و خلاصه کنیم به چه می رسیم ؟ باید هر باغچه بصورت یک مربع یا مستطیل در آید و با حاشیه ای مشخص شود . چنین نقشه ای را در ایران خشتی یا قبقابی می نامند . مخصوصاً نوعی که در چهار محال و سپس بختیاری رایج شده ، می تواند خلاصهی مستقیمی از نقشه گلستان باشد . باقی ماندن این نقشه به طور شایع در غرب ایران که گهواره های تمدن کهن ایرانی و سنت ویژه ای در بافندگی است ، عجیب نیست . خشتی های قدیم چهار محال ، به شیواترین وجهی حکایت از آن دارد که یادگار نقشهی گلستان است و همراه تغییر اعتقادات ، کاملاً رنگ تزیینی و بومی گرفته است . حتی نقشه ی معروف سبزیکار در کرمان نیز به شیوه ای دیگر یادآور فردوس های آسمانی است و باغهای زمینی . »

به این ترتیب گروه زیادی از طرح های فرش ایران را می توان در گروه نقشه های گلستان قرار داد . از جمله برخی از طرح های قالیچه های بلوچ خراسات ،‌انواع طرح های یلمه در فارس و چهار محال و بختیاری و حتی نقش معروف لچک و ترمج ، خود زاده ی نقش گلستان است که از پی و از میان یافته های علمی حصوری به آن می پردازیم .

نقوش لچک و ترنج
چنان که از طرح قالی های کهنه پیداست ، باغ های قدیمی ایران و طرح آن بر روی قلی ، دارای چند حوض بوده که این حوض ها به وسیله ی جوی های اب مرتبط بوده اند . باغ یا طرح آن با اشکال منظم هندسی چهار گوش ، شش ضلغی ، لوزی و امثال آن مشخص می شده که بین آنها رابطه وجود داشته است . در تعداد زیادی از فرش های ایران مثلاً ترکمنی ع سیستانی ، بلوچی ، کردی و لری متن فرش را تعداد زیادی حوض ، خشت و قاب که همه یادگار همان حوش ها هستند ، گرفته اند .

این نقشه در تعداد زیادی از نقشه های فرش شهری نیز دیده می شود که به آم طرح ها معمولاً نام هایی مثل قابقابی ، کتیبه ای ، ترنج بندی و ... می دهند . اما دیگر در این حوض ها ، گل و برگ ، اسلیمی ، شاه عباسی ، پرنده ، شکار و امثال آن دیده نمی شود . در واقع حوض های باستانی جای خود را به باغچه های متعدد داده است و این تحول مهمی در قالی ایران بوده است که حوض ساده ای را به باغچه تبدیک کرده اند که می تواند بسیارآراسته تر باشد . در فرش های عشایری و روستایی برای بزرگتر کردن حوضها و نیز آراسته تر کردن آنها از تعدادشان کاسته اند و طول فرش را در طرح ها ی کهنه تر با دو یا سه ردیف حوض و در طرح های جدید با یک ردیف حوض پر کرده اند .

در اثر این کار ، نقشمایه هایی پدید آمده است که گاه تا هفت ترنج ( حوض ) دنبال هم و به هم پیوسته دارد . معروفترین این نقشه ها سه ترنج است که تقریباً در سرتاسر ایران دیده می شود . در عده ای از این نقشه ها از جمله در منطقه خمسه ، چند ماهی که از نقشه معروف ماهی در هم اقتباس شده ، به درون این حوض ها راه یافته است . احتمال دارد که همان ماهی ها ی باستانی درون حوض ها را با ماهی های ویژه طرح ماهی در هم ادغام کرده باشند . هم چنین انواع دیگری از آرایه های فرش ایران نثل گل هشت پر ع گل سرخ و ... را هم در این حوض ها جا داده اند که جنبه ارایشی دارد و مثل ماهی جنبه نمادین ( سمبولیک ) ندارد .

به مرور آرایه های درو ن حوض ها عوض شده تا آنجا که در میان بافته های عشایر به نشانی درون آن ، رسیده است . این نشانه ها ممکن است از نشانه های کهن و دست کم دوره ساسانی یاشد یا نشانه های قومی که بی تأ ثیر از نشانه های کهن نیست .

منبع:pnu-club.com

فرش و گلیم استان کهگیلویه و بویراحمد

 

 

گليم بافی, گبه عشاير, نقوش قالی

 

فرش و گلیم استان کهگیلویه و بویراحمد

صنايع دستی عشاير استان کهگيلويه و بويراحمد همانند ديگر عشاير ايران از جايگاه ويژه ای برخوردار است و چون دامپروری و پرورش دام يکی از محورهای اصلی زندگی آنهاست . پشم و موی حاصل از طريق دامداری به مصرف تهيه و توليد صنايع دستی و دستبافت های متعددی می گردد که عشاير اين خطه می توانند علاوه بر مصرف شخصی ، بخشی از آنها را به عنوان صنعت دستی به جامعه غيرعشايری عرضه کنند .

از جمله اين صنايع دستی می توان به قالی و قاليچه ، گلیم ، گبه ، خورجين ، جاجيم و ... اشاره نمود .

 

قالی و قاليچه :
بافت قالی و قاليچه طی سالهای متمادی در ميان عشاير کهگيلويه و بويراحمد تکامل يافته است . به ويژه بافت قاليچه در ميان ايل نشينان و روستاييان بيشتر توليد می شود و به دليل سهولت حمل و نقل طرفداران بيشتری دارد . قالی و قاليچه جزو وسايل ضروری زندگی ايل نشينان و جزء اصلی جهيزيه دختران می باشد .

 

اجزای تشکيل دهنده قالی عبارتند از: پود ، تار ، پُرز يا خواب قالی .
در اين استان جنس تارها از پنبه يا مخلوط پشم و مو است و جنس پودها از پشم يا پنبه می باشد .
اما جنس پرز از پشم است و گاهی از کامواهای رنگی ( اکريليک ) نيز استفاده می شود .
دستگاههای بافندگی قالی و قاليچه در غالب نقاط اين استان ساده بوده و توسط خود بافندگان ساخته می شود و مثل ساير عشاير و ايالات ايران از نوع دار افقی است .

 

برای بافت يک قالی ممکن است يک يا دو زن به اتفاق هم کار کنند . زنان بافنده استان کهگيلويه و بوير احمد با تلفيق ذوق و سليقه خود و با به کار بردن نقوش و طرحهای عشايری قاليهايی می بافند که بسيار زيباست . اين نقوش برگرفته از پيشينيان و نسل های قبلی است که به بافندگان امروزی انتقال يافته است و با نقوشی از طبيعت پيرامون خود و اشياء خود و اشياء مورد علاقه توليد کنندگان ترکيب و مزين شده است .
تعدادی از اين نقوش به دليل مجاورت عشاير کهگيلويه و بوير احمد با عشاير قشقايی و بختياری وارد بافته های اين عشاير شده است .

يکی از نقوش تزيينی و قديمی قالی های استان کهگيلويه و بوير احمد نقش حوض نام دارد . اين نقشه مختص زمينه و متن قالی است . نقش حوض با استفاده از خطوط شکسته فضاهای هندسی متن قالی بوجود می آيد و بيشتر اوقات با نقوش گل خرده ( نقوشی کوچک مانند گل پنج پر ، چنگ و ...) اطراف حوض ها و فضاهای خالی پر می شود .

 

حوض انواع مختلفی دارد :
نقش حوض ساده : که بيشتر در قالبهای قديمی ( تقريباً 130 سال پيش) ديده می شود . اين نقش از يک مربع ساده تشکيل شده و در پيرامون آن هيچ نوع گل خرده ای وجود ندارد و در وسط آن نقش چنگ را می توان ديد .

 

نقش حوض چند ضلعی : در اين نوع نقش شکستگی خطوط بيشتر شده و اطراف و درون آن با خرده نقش پر شده است . در نمونه ای که تقريباً متعلق به 90 سال پيش است ، نقش حوض شش ضلعی که در پيرامون و درون با خرده نقش مزين شده است ديده می شود .

 

نقش حوض با نشان ساسانی : اين نقش در قالی هايی که تقريباً قديمی هستند وجود دارد .

 

چند حوض در وسط : نمونه هايی از قالی های متعلق به 60 سال پيش به اين طرف ديده شده است که نقش حوض های بزرگی در متن قالی و حوض های کوچکی پشت سر هم قرار گرفته اند .

 

حوض در حوض : در اين نقش تنوع شکستگي ها بيشتر شده و شکلی را پديد می آورند که به نقش حوض در حوض معروف است . اين نمونه ها در 40 سال اخير بيشتر ديده می شوند.

 

از ديگر نقوش رايج در استان کهگيلويه و بوير احمد نقش خشت می باشد . در اين نوع نقش متن قالی به مربع های 20 × 20 سانتی متر تقسيم و درون هر مربع يک طرح مستقل از ديگری بافته می شود . پيرامون مربع ها با يک حاشيه ساده محاط شده است و درون خشت ها از شکل های ساده شده طبيعی و اشياء مورد علاقه بافندگان منقوش می گردد . سرو يکی از شکل های ساده شده طبيعی است که در ميان خشت ها بافته می شود . صنوبر و سرو که در جنگل های سرسبز اين خطه به صورت تک درخت ديده می شوند برای هنرمند قاليباف ياد آور سرسبزی جنگل و نمادی از شادابي و خرمی است . اصولاً سرو در هنر ايرانی به عنوان درخت مقدس و مظهر بهار و سرسبزی و مردانگی است . استفاده از سرو در تمدن آشوری و عيلامی و پس از آن در هخامنشی ديده شده است . سروهای قالی های عشاير کهگيلويه و بوير احمد به شکل يک سرو ايستاده با شاخه های افقی است . اين نوع سرو در حجاری های تخت جمشيد نيز ديده می شود .

 

نقوش حيوانات در قالی های کهگيلويه و بوير احمد نيز رايج است . حيواناتی از قبيل : آهو ، شير، خرس ، کبک و ... که سمبل زيبايی ، شجاعت و ... محسوب می شوند .
از نقوش حيوانات نقش شير اهميت ويژه ای دارد . در بعضی از قالی ها يک يا دو شير بزرگ در وسط قالی و شيرهای کوچکی در اطراف شير بزرگ قرار می گيرند که نشان دهنده شجاعت و عظمت شير بزرگ در برابر ديگر شيرها است . شيرهای بافته شده قالی های اين خطه دارای يال و کوپال هستند .

 

نقش سماور که در کنار نقش گياهی بافته می شود و در سرتاسر متن قالی با تغييراتی در رنگ بافته می شود از نقوش ديگر قالی های عشاير استان کهگيلويه و بوير احمد است . از نقوش بکار رفته در قالی های عشايراز دو نقش نعلبکی و کله اسبی می توان نام برد که بيشتر در بافته های عشاير همجوار با عشاير قشقايی ديده می شود . اين نقش به موازات حاشيه قالی ، به صورت دو ستون با سرستون اسبی شکل در دو طرف قالی قرار می گيرد و يا د آور سرستون های تخت جمشيد است .

 

حاشيه قالی های بوير احمد بسيار ساده است و شامل نقوش : سرو و زنگوله ، پنجه خرسی ، صنوبری ، گلسرخی ، کژدمی و پنجره ای می باشد . حاشيه های قالی های قديمی دارای تنوع بيشتری است و از نقوش هندسی در آنها استفاده شده است .

 

گليم بافی, گبه عشاير, نقوش قالی

 

گبه :
گبه عشاير کهگيلويه و بوير احمد ، نوعی فرش با پرزهای بلند و چند پوده است که ابعاد آن حدود 220 × 150 سانتی متر می باشد . جنس پرز گبه های قديمی از پشم خود رنگ و جنس تار آن مخلوط پشم و مو و پود آن از پشم بود . گبه های رنگی که اخيراً در اين استان بافته می شوند تار آنها گاهی از پنبه تهيه می شود .

 

عشاير کهگيلويه و بوير احمد از گبه جهت فرش کردن چادرهايشان استفاده می کنند . در گذشته اين محصول کمتر جهت فروش به بازار عرضه می شد و چون محصولی خود مصرفی بود و در بافت آن قيد و بندهای رايج بازار را نداشتند ، نقوش و رنگهای دلخواه و متناسب سليقه خود را در بافت گبه بکار میبردند . امروزه بعضی گبه بافان اين استان مواد اوليه مصرفی را از سفارش دهندگان تحويل گرفته و در ازای بافت دستمزد دريافت می کنند .

 

در طرح گبه از نقوش هندسی ، به ويژه نقوش حوضی شکل که به نقش حوض معروف است بسيار استفاده می شود . نقش حوض در گبه معمولاً از يک تا سه لوزی بزرگ در وسط و متن گبه تشکيل می شود . اين نقش معمولاً در گبه های خود رنگ به کار میرود . نقش ديگری که در بيشتر گبه ها به کار می رود نقش چنگ است ، که هم در گبه های خود رنگ و هم در گبه های رنگی ديده می شود . اين نقش به صورت يک رو در گبه های خودرنگ و هم در گبه به کار می رود .

 

چنگ يک رو نشان دهنده چنگی است که بازوهای آن به سمت خارج می باشد ولی بازوها و زوايد چنگ دورو هم به سمت داخل و هم به سمت خارج بافته می شود . گاهی چنگ در تمام سطح گبه ، پشت سرهم و چسبيده به يکديگر تکرار می شود و گاهی نيز به صورت گلهای جدا از هم در گبه به کار می رود

 

نقوش گبه :
نقش شير: از ديگر نقوش گبه است که هم در گبه های رنگی و هم در گبه های خودرنگ کاربرد دارد . نقش شيرها گاهی به صورت تک و کوچک در بين گلهای متنوع کوچک و گل خرده ها بافته می شود . گاهی اوقات شيرها پشت سرهم به صورت کوچک تکرار می گردد . پاره ای اوقات نيز شيرها بزرگ هستند و بصورت يک شير تنها يا دو شير نشسته روبروی هم يا ايستاده که شمشيری در دست دارند . به نشانه قدرت و جنگجويی ديده می شوند فضای اطراف شيرها نيز با گلهای کوچک پر می شود .

 

نقش قاب قرآنی : اين نقش که همان نقش بوته است ، به دليل تزئينات بوته ها در اطراف قرآن ها به نام قاب قرآنی معروف است و در گبه های رنگی يا خود رنگ بکار می رود . گاهی اوقات تمام سطح گبه را می پوشاند . اين نقش از روزگاران قديم بر روی انواع دستبافت ها مانند : قلمکار، قالی و ترمه بکار رفته و رايج ترين نوع آن به « بته جقه ای » مشهور شده است .

 

نقش گل و بلبل : در اين نقش که از رايج ترين نقوش گبه های عشاير کهگيلويه و بوير احمد است ، دو بلبل روبروی يکديگر بر روی يک شاخه گل که گل های آن همان نيم گل های هشت پر است نشسته اند .

 

نقش گل خرده : از نقوشی است که در گبه های خود رنگ استان کهگيلويه و بوير احمد رايج است . گل خرده ها از نقوش متنوعی مانند چنگ و ستاره تشکيل می شوند و متن گبه با اين نقوش کوچک و با نظمی خاص پر می شود . از ديگر نقوش اين استان که در گبه های رنگی و خود رنگ عشاير به کار می رود نقش ستاره است که در کنار يکديگر بافته شده و حد فاصل آنها شکلی شبيه لوزی ايجاد می شود .

 

نقش کاجی : نقش کاج که مانند سرو مظهر سرسبزی و جوانی و زندگی است در گبه های عشاير استان کهگيلويه و بوير احمد به صورت درخت های کاج جدا از يکديگر تمام متن گبه را می پوشاند . نقش کاجی در بعضی از گبه های خودرنگ مناطق توليد گبه ( از جمله سربيشه ) ديده می شود .

 

نقش گل کلمی : اين نقش شبيه کلم باز شده است . اين نگاره شباهت زيادی به گل شاه عباسی بدون ساقه و برگ دارد .

 

نقش سماوری : اين نقش در تمام متن گبه تکرار می شود . در کنار ورودی سماورها نقش سروی که سر آن کمی خم شده است ديده می شود . نقش سماوری روی گبه ها با نقش سماوری قالی ها متفاوت است .

 

حاشيه گبه های کهگيلويه و بوير احمد مانند حاشيه قالی ساده ولی هندسی تر است . از معروف ترين و زيباترين حاشيه ها می توان از حاشيه شيری ، حاشيه خشت ، حاشيه گل ، حاشيه چنگ و حاشيه کژدمی نام برد .

 

گليم بافی, گبه عشاير, نقوش قالی

 

گليم بافی :
گليم بافی در اين استان بيشتر توسط زنان و دختران عشاير و روستايی و در بيشتر مناطق استان بافته می شود . سابقه گليم بافی در اين استان بسيار طولانی و شباهت زيادی به گليم بافی در استان فارس دارد .

 

از مراکز مهم گليم بافی می توان موردراز عليا ، موردراز سفلی ، گنجه کان ، يوسف آباد ، سپيدار و تنگ سرخ در نزديک ياسوج و منطقه سادات محمودی در 105 کيلومتری ياسوج را نام برد .

 

منطقه مهم ديگر توليد گليم منطقه "بهمنی" سردسير از توابع دهدشت واقع در 250 کيلومتری ياسوج را میتوان نام برد .

منطقه مهم ديگر توليد گليم منطقه دوگنبدان است و نيز در نقاطی مانند : سربيشه ، بيد زرد ، دره پلنگی و ... بافت گليم رواج دارد . در بی بی حکيمه در 85 کيلومتری دو گنبدان که منطقه ای عشايری است ، بافت گليم از رونق ويژه ای برخوردار است .

 

نقوش به کار رفته در گليم های عشايری استان کهگيلويه و بوير احمد بسيار متنوع است که از ميان آنها می توان به نقش شانه يا شونه اشاره کرد . اين نقش در اکثر نقاط استان در بافت گليم به کار می رود ولی در هر منطقه با منطقه ديگر متفاوت است .

 

نقش لوزی : نقشايه ديگری است که در گليم های عشاير استان ديده می شود . تنوع رنگ آميزی و تنوع نقش لوزی در مناطق توليد گليم ، به ويژه در مناطق سادات محمودی بسيار چشم گير است .

 

نقش آغاجری : يکی ديگر از نقوش رايج در گليم اين استان است که هميشه در ترکيب بندی افقی به کار مي رود احتمال دارد به دليل مجاورت عشاير اين استان با عشاير قشقايی اين نقش از گليم های آنها اقتباس شده باشد .

 

نقش چهارپر: از نقوش بسيار جالب گليم های اين منطقه است که معمولاً بصورت تک گل های مجزا از يکديگر در ترکيب بندی های افقی و لوزی ديده می شود .

 

نقش خراسانی : اين نقش که معمولاً در ترکيب بندی افقی گليم های عشايری به کار می رود به دو شکل متفاوت مشاهده شده است .

 

نقش چنگ : نقش زيبايی است که زينت بخش بسياری از گليم های منطقه است و اغلب درترکيب بندی لوزی مشاهده می شود .

 

ديگر نقوش به کار رفته در گليم های اين خطه عبارتند از : نقش پرنده ، نقش دانه بيگی ، نقش گل تهرانی ، نقش فی البداهه .

 

جايگاه قالي در هنر ايران

 

 هنر ايران, فرش دستباف, فرش بافي

 

هنرايران در مغرب زمين به مدت چند قرن بيش از هرچيز به قالي ايراني نامبردار و شناسا بوده است. قالي هاي ايران در تجملات زندگي درباري سهم بسزا داشت و به همين ملاحظه در چشم فرستادگان و جهانگردان خارجي از جاذبه فراوان برخورداربود، و از سده پانزدهم مسيحي به بعد همواره از آن سخن ميگفتند، و اغلب نيز با ستايش بسيار. گذشته از اين، قالي ايراني چشم گيرترين تحفه اي بود كه مسافران ميتوانستند به آساني بهمراه آورند. زيبايي و شكوه اين ارمغان ها به همان نگاه نخست بي مقداري و حقارت فرش هاي مغرب زميني را نمايان مي ساخت.

 

فرش مشرق زمين، دستكم از اواخر قرون وسطي، جزو اقلام داد و ستد قرار گرفت و در سده هاي چهاردهم و پانزدهم مسيحي بر صورت اموال اشراف و ثروتمندان افزوده گشت و نيز به آثار نقاشان اروپايي راه يافت. اما اين فرش ها عمدتاً از سرزمين هاي خاور نزديک فراهم مي آمد كه به اروپا نزد يکتر بودند. اين نيز هست كه فرش هاي شرقي بازار اروپا همه بافته از پشم بود و رنگهاي معدود داشت و طرح و نقش آن ها كمابيش خشن و خالي از ظرافت، و نيز دلگير بود و فاقد تابناكي و ظرافت دلپسند دست بافته هاي ايراني. حتي قالي هاي قاهره اي، كه نمونه هاي عالي آن به راستي ممتاز است، از نظر "جوزوفا باربارو (سفير ونيزي كه در زمان اوزون حسن آق قوينلو به ايران آمد) در برابر قالي هاي شكوهمند ايراني رنگ مي باخت، قالي هايي كه به محض ورود به ايران چشمانش را خيره كرد و او را به وجد آورد.

 

جاه و منزلت آغازين فرش هاي ايراني با به دسترس آمدن نمونه هاي نفيس تر و گرانبهاتر افزوده شد. از جمله ي اين نمونه ها دست بافته هاي زربفت و سيم بفت مشهور به "لهستاني" بود كه به مقدار زياد به اروپا مي آمد. فرش هاي ممتازتري نيز كا خهاي سلطنتي كشورهايي را كه با ايران رابطه ي مستقيم داشتند مي آراست، و همچنين دست بافته هايي اعلا توسط هنرمندان متمكن، از جمله روبنس، خريده مي شد كه نشان دادن مكرر آ نها در پرده هاي نقاشي آنان بر قدر و منزلت اين فرش ها مي افزود. لهستان و دانمارك و هلند و پرتغال به وارد كردن فر شهاي ايراني به مقدار زياد پرداختند، در همان حال كه پادشاهاني چون لويي چهاردهم بيهوده تلاش ميكردند فرشهايي به تقليد از اين گستردني هاي بي همتا در كشورشان بافته شود، كه اين خود ستايش و تكريم قالي ايراني را دو چندان مي ساخت.

 

هنر ايران, فرش دستباف, فرش بافي

 

بلندي جايگاه قالي ايران در جهان و تجليل آن، به سان عالي ترين بافته هاي گستردني، هم چنان بر قرار مانده است. در اين عرصه، ايران را رقيبي نبوده است. درست است كه سفالهاي لعابدار ايراني از حيث ويژگيهايش دستكم از فرش ایرانی ندارد، اما ناگزير از رقابت با فراورده هاي چيني است. هم چنين است شاهكارهاي درخشان معماري ايران، كه در بيان زيبايي شناختي عواطف ژرفتر و پهناورتر آدمي، تواناتر از فرش است. با اين همه، معماري را ميتوان عرصه ي تجلي عواطف عام بشري برشمرده، نه اينكه دستاوردي باشد از نبوغ خاص مردماني بخصوص؛ وانگهي، برخي آثار معماري اقوام ديگر بسا كه همتراز يا حتي برتر از آثار ايرانيان باشد.

 

چنين است كه قالي باعظمتي كه نيمي از آن در كليساي جامع كراكو در لهستان است و نيم ديگر در موزه هنرهاي تزييني پاريس، يا قالي " آنهالت" و قالي هاي مشهور به"اردبيل"، شاهكارهايي بي بديل و به كل غير قابل قياسند با هرآنچه بتوان با آ نها برابر نهاد.

 

برتري و فراستي جهاني تنها از آن هنري تواند بود كه بازتاب اصيل و طبيعي تمدن و فرهنگي باشد كه آن پديد آورده است؛ و اين درست همان چيزي است كه قالي هاي ايراني در حد استثنايي از آن برخوردارند، چرا كه بينش زيبايي شناختي خاصي را به كمال رسانده اند كه عميقاً و به طرز بارز ايراني است.

 

بن مايه ي اين دستبافته ها استوار بر سنت هاي كهن است و در تار و پود آن ها آرمان هايي عجين گشته كه از ديرباز در زبان و ادبيات و والاترين ميراث هاي معنوي اين نژاد حرمت داشته و پاسداري شده است. اين آثار دستاورد چيره دستي استاداني است كه صنعتگر ايراني از ديرباز بدان سرافراز بوده است، و عرصه ي نامحدودي از براي بروز نبوغ ايراني در آفرينش نقش و نگارهاي ناب و تابناك و آهنگين پديدار ميكنند، آكنده از ايهام و سرشار از راز و رمز. به رغم پيچيدگي ترکيب بندي و يا حدت جاذبه ي شاعرانه، اين نقوش را وضوح و طراوت خيال به همان مايه است كه در دل و جان ايراني عجين گشته است.

 

نمونه هاي برجسته ي اين طرح و نقشها هرگز تا حد بديهي تنزل نمي يابند، اما در اندرون خود غناي پايان ناپذيري نهفته دارند كه تنها بر همدلي و شيفتگی شكیباي مشتاقان راه مي گشايد. در اين شاهكارهاست كه بينش توانگر و پر تب و تاب تذهيب كاران تحقق مي یابد كه اين پيچش هاي پر افسون را از هنر پر وقار خوشنويسي فرا گرفته اند. اين نقوش منتظم ديرين سال و در همان حال پيوسته متحول، درخشش خود را وامدار رنگ هايي است كه از هنر كاشيكاري و پارچه بافي و نقاشي مينياتور و چه بسا ديوارنگاري برگرفته است. بر اين قرار، فرش هاي عصر كلاس يک (دوره هاي تيموري و صفو ي) برآورنده ي نياز زيبايي پسندي ايراني است، به حق و به تمامي، تا بدان پايه كه هيچ یک از هنرها هماورد آن نيست، مگر هنر معماري. اما فرش هايي كه شايسته جايگاهي چنين بلند باشند به واقع از حيث شمار اند كند و از حيث دوران شكوفايي، كوتاه مدت. تقريباً محقق است كه فرشهاي پرزدار زيبا دستکم در عصر غزنويان (از 428 تا نيمه هاي سده ي ششم هجري) بافته مي شده؛ اما اينكه چه طرحي و نقشي داشته به درستي متصور نيست.

 

فرشهايي هم كه در نقاشي هاي مينياتور سده هاي هشتم و نهم هجري نشان داده شده، هر چند بهره ور از نوعي كمال و اصالت است، وجه اشتراك اندك با دست بافته هاي سده ي دهم دارد، دوراني كه به طرز استثنايي دوران فراهم آمدن جملگي اوضاع و احوالي بود كه دستاوردهاي گرانسنگ را در امكان مي آورد. چنين است كه اين هنر، به رغم عمر دراز، در رسيدن به اوج خود آهسته رو بود و به خلاف هنرهاي سفالگري لعاب دار و معماري، دوران اعتلاي زيبايي شناختي آن سرتاسر تاريخ ايران زمين را فرا نگرفت. با اين همه و به رغم اين محدوديت زماني، هنر فرشبافي یكي از كامل ترين و پربارترين تجليات فرهنگ ايراني است.

 

استاد فرشباف يا طراح از شهرت و منزلتي برخوردار نبود كه شاعران و خوشنويسان و نگارگران، يا حتي پارچه بافان بزرگ، بدان نامبردار بودند. همچون سفالگران، تاكنون نام هيچ یک از اساتيد فرش بافي به متون راه نيافته است، گو اينكه وجود كتيبه اي چند در شماري از فرش ها گواه آن است، كه قدر اين استادان را به سزا مي شناخته اند. اما مهم تر از شهرت شخصي، اهميت و ارزش اين هنر است در زندگي مردمان، چرا كه فرشبافي كم و بيش هنر و صنعتي است همگاني و برخوردار از رشد و بالندگي خودجوش و طبيعي. فرش از ديرباز اساسي ترين اسباب منزل بوده است، چه در كاخها و خانه ها و چه در خيمه ها، مهارت در فرشبافي تقريبا" جزو خصايص ملي ايرانيان بوده است و ايلات و عشاير، عملاً و ضرورتاً، همواره به فرش بافي مي پرداخته اند. هر خانه ي بزرگ كارگاه اختصاصي فرشبافي داشته و در پي به كمال رساندن اين هنر بوده است. فرش، حتي گران بهاترين آن، براي فروش به بازار مي آمده است. چنين اقبال عام و همگان پسندي مايه ي قوت و اعتلاي هر هنري است و سبب ميگردد كه هنر هرچه بيشتر انساني شود و به فرايند تكوين سنت هاي راستين مردمان بپيوندد.

 

چنين است كه طراحان و بافندگان فرش در خدمت جمعي كثير و در عين حال سختگير بودند، و از آن جا كه به بركت همين شناخت و ارج گذاري عمومي اين صنعت جايگاهي والا داشته است، براي رسيدن به اوجگاه كمال راهي كوتاه و هموار در پيش داشته و گامي چند بسنده بوده كه به اوجگاه برسد؛ و آن زمان كه شاهان صفوي دلبسته ي اين صنعت شدند و دريافتند كه زيبايي نكوترين زيور پادشاهي است و خزانه هاي مالامال را گشودند، اين دو سه گام هم برداشته شد.

 

هنر ايران, فرش دستباف, فرش بافي

 

كاربردهاي فرش
تامس هربرت، آن جا كه از سده ي هفدهم مسيحي سخن مي گويد، مدلل ميدارد كه دستکم از روزگار عباسيان خانه هاي ايراني، حتي محقرترين، با قالي مفروش مي شده كه معمولاً سرتاسر اتاق را مي پوشانده است و خصوصاً قالي هاي بزرگ را به اندازه ي اتاق ها مي بافته اند. مساجد نيز مفروش بوده، كه هنوز هم هست، و شاهان متدين قالي هاي گرانمايه را به نشانه ي دينداري وقف ميكرده اند؛ هم چنان كه بناهاي عمومي ديگر را با فرشهاي دست باف مي آراسته اند. قالي را چنان منزلتي بود كه در مساجد و كاخهاي سلطنتي به امين اموال و متصدي مخصوص سپرده مي شد تا عهده دار نگه داشت و مرمت آن باشد؛ قالي هاي به غايت فاخر را پيوسته زير پا نمي انداختند، و همچون بزرگ پرده هاي نقاشي خاوردور آنها را لوله ميكردند و در مخزن مي نهادند و تنها در مراسم خاص ميگستردند.

 

چنين مي نمايد كه آويختن فرش گستردني از ديوار نيز متداول بوده، و در مراسم عمومي جشن و سرور، قالي همان نقشي را داشته كه پرچم در جشن هاي امروزي مغرب زمين دارد. و اين رسمي است كه در عصر رنسانس به اروپا راه يافته است. براي مثال، ويتوره كارپاچيو، نقاش ونيزي، در یكي از آثار خود كه تصويري از جشن ها ي ونيزي است، قاليچه اي شرقي را آويخته از ايوان نشان مي دهد.

 

در دنياي اسلام، فرش از زمانهاي دور از لوازم عمده ي نمازگزاري بوده است. البته همه ي فرش هاي نمازي قالي گره بافته نبوده و همچنان كه از نام سجاده برمي آيد، هر دست بافته اي ممكن است براي نماز به كار آيد، ولو آنكه پارچه اي درشت باف باشد. با اين همه، نمازگزاران را با فرش سجاده اي الفتي بوده و یكي از لوازم شخصي مقرّب و با ارزش به شمار مي رفته است.

 

سازماندهي صنعت فرشبافي
مدت ها پيش از آن كه فرش مال التجاره شود و سازماندهي بازرگاني پيدا كند، فرشبافي در ايران صنعتي بود خانگي و فراگير كه در زندگي خانواده ها، خواه در خيمه، نقش بسزا داشت و جزو مشغوليات و كارهاي جنبي زنان و كودكان بود، در همان حال كه در كارگاه هاي بافندگي به استمرار و به طرز حرفه اي انجام مي پذيرفت. سازماندهي درباري فرش بافي نيز تاريخچه اي كهن دارد و چنان كه پيداست كارگاه هاي فرشبافي شاهي نيز چون ديگر كارگاه هاي هنري سلطنتي سامان مي يافته و نيازهاي عمارت شاهي را تدارك مي ديده اند. اين نيز هست كه فراورده هاي اين كارگاه ها، خواه تجارتي، خواه درباري، مختص مصارف محلي نبود. پاره اي از دست بافته ها از اقلام خراج بود و پاره اي پيشكش مي شد؛ فرشهايي نيز در بازارهاي محلي و داخلي، و بعدها خارجي، دادوستد مي گشت.

 

آشنایی با انواع گلیم

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

این روزها بسیاری از خانم های خانه دار برای تزئین خانه های خود از گلیم استفاده می کنند چرا که این نوع از دست بافته ها، به دلیل داشتن پشم طبیعی گوسفند و رد هنر دست های بانوان روستایی، حس زندگی در خود دارند.

شما هم اگر می خواهید برای خانه خود گلیم انتخاب کنید، باید طرح ها و انواع آنها را بشناسید تا بتوانید تصمیم درست تری بگیرید.

انواع گلیم ایرانی

گلیم ایل شاهسون
مهمترین بافت آنها، گلیم های سسوماک است که در زبان محلی به آن ورنی می گویند. به طور کلی از طرح های هندسی شکسته با رنگ های ملایم استفاده می کنند و کمتر می توان دو گلیم ایل سون را از نظر طرح و رنگ مشابه یافت. بهترین رواسبی در ایران، جل اسب های سون است که به صورت شش تکه با رنگ های متنوع است.

گلیم لری
لرها گلیم های مرغوبی می بافند که بیشتر با رنگ های سیاه، سبز، آبی، سفید با نقوش خاص منطقه مشخص می شود. بهترین بافت لرها خورجین بزرگ برای نگهداری اثاث خانه است. حاشیه آنها را برای آنکه محکم باشد قالی بافی می کنند.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

گلیم هرسین
گلیم هرسین بنا بر ذوق و سلیقه بافنده و شرایط اطراف او بافته می شود. در حاشیه و زمینه، نقش ها ریز و پر بافته می شوند، به طوری که جای خالی در این گلیم وجود ندارد. از پشم بز به علت ضد بید بودن در حاشیه گلیم استفاده می کنند. رنگ های گلیم هرسین عمدتا به سفید، سورمه ای، سبز و قرمز و اخیرا سرخابی محدود می شود.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

گلیم بلوچ
بلوچ ها به دلیل شرایط اقلیمی همیشه با طبیعت در پیکارند و همواره آرزوی برخورداری از منابع فراوان آب و مرغزار را در بافت های خود بیان کرده اند. معمولا سرتاسر گلیم بلوچ از بافت راه راه شکل گرفته که در هر ردیف آن نقوش متفاوت از طرح و رنگ به چشم می خورد. رنگ های تیره مانند قهوه ای، قرمز تیره، شتری و آبی سیر و رنگ های روشن مثل سبز، زرد، قرمز مشخصه طرح های بلوچ اند.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

گلیم خمسه
خمسه از یگانگی پنج ایل شیراز تشکیل می شوند. بافت های سوماک خمسه ده بید نام دارد. متداولترین طرح گلیم ها زمینه ای طبیعی به رنگ تیره است که ستارگانی مورب به صورت لوزی های متداخل روی آن بافت شده است. گلیم های ستاره ای را بیشتر به صورت کم عرض می بافند و بعد به هم می دوزند. گلیم های جدیدتر گاه زمینه ای سفید با عرض بیشتر دارند.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

گلیم سنه
سنه امروزه سنندج نامیده می شود. در هیچ جای ایران گلیم هایی به ظرافت گلیم های سنه بافته نمی شود. طرح آن بیشتر طرح هراتی آمیخته با طرح بوته ای و خطوط مورب در رنگ های متعدد است. زیباترین طرح گلیم سنه، ترنجی در وسط و زمینه ای رنگی دارد و بته ای نیز با ظرافت در آن بافته شده است.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

گلیم قشقایی
رنگ های تند و شاد از ویژگی های گلیم قشقایی است اما رنگ های متضادی نیز در کنار رنگ های قرمز و زرد به کار می رود. نقوش هندسی بخش اساسی طرح های قشقایی است. مانند: هشت ضلعی، ستاره هشت پره تصاویر طاووس، بز، آهو.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

گلیم افشار
طرح مخصوص افشار معمولا ستاره های متعدد روی زمینه ای به رنگ طبیعی یا رنگ سیر است. نقش ها، گل های ستاره ای هستندکه به صورت مورب کنار هم چیده می شوند و به صورت لوزی در هم نمایان می شوند.

 

انواع گلیم, گلیم ایرانی, گلیم هرسین

استان مازندران
در بیشتر روستاهای مازندران نوعی دار افقی مشابه استفاده می شود که به کرچال معروف است و علاوه بر آن از دارهای عمودی نیز در تولید قالی، قالیچه، تابلو فرش و گلیم بهره می برند. آلاشت از مراکز مهم تولید جاجیمچه است.

 
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد